دو سال گذشت ...
خیالت تخت
یک روز
دقیقا نمی دانم کدام روز
اما شاید روزی حوالی تمام شدن دنیای من
آنجا که مطمئن شوم
بعد از من
کسی تو را نخواهد داشت
از دلتنگی که هیچوقت عادت نبود
از دوست داشتنی که بند نیامد
از احساسی که حبس شد پشت نگاهم
و چشمهایت ...که هیچوقت گذرشان به من نخورد !
از پشتم که خمیده شد زیر بار این همه تنهایی
از دستانم که لرزیدند پشت نوشتن حرفهایم
از اشکهایم که چه گرم بودن وقت سرد بودنت
از نگرانی ام پشت جواب ندادن هایت
و بدتر از آن ... نبودنهایت
از آن آدم ضعیفی که ساخت از من ، غرورت ...
یک روز
قبل از دیر شدن
قبل از انتها
قبل از ، از دست رفتنم
حرفها دارم برایت ...
درباره وب
جستوجو
ویژه مدیریت وب
نويسندگان
لینک دوستان
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان عاشق
دیوونه و
آدرس sunset.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
حامیان وطن اسکین